جِهاد کبـــــیر

و جاهدهُم به جِهاداً کبیراً

جِهاد کبـــــیر

و جاهدهُم به جِهاداً کبیراً

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
+ این وبلاگ تلاش میکند بیانگر اصول و اندیشه های اسلام ناب و انقلاب اسلامی باشد.
+ لطفاً برای استفادۀ راحت تر از مطالب، از فهرست مطالب استفاده کنید.
+ در صورت تمایل میتوانید مطالب این وبلاگ را با ذکر یک صلوات، در فضای مجازی استفاده کنید.

ابزار حديث حق

تقویم شمسی

دلیل عصمت پیامبران و ائمّه علیهم السلام چیست؟

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۴۳ ق.ظ

کلید واژه:

عصمت پیامبران علیهم السلام، دلایل نقلی عصمت، دلایل عقلی عصمت، سهو و گناه پیامبران

مقدمه:

عصمت پیامبران و ائمه ی اطهار علیهم السلام از موضوعات اختلافی بین فرق اسلامی است. در این باره بین متکلمان اسلامی بحث های زیادی صورت گرفته است. بعضی از آن ها معتقد اند که عصمت فقط مخصوص بعد از نبوت است و قبل از آن را شامل نمی شود، بعضی دیگر می گویند که عصمت پیامبران فقط در دایره ی تبلغ احکام و شریعت است و افعال و رویکرد های عبادی آن ها را دربر نمی گیرد، طبق نظر اکثر اعاظم شیعی امامیه، پیامبران و ائمه هدی علیهم السلام همواره از این ملکه برخوردار بوده اند و نیز این حالت آنان فقط در محدوده ی تبلیغ دین نبوده است، یعنی آنان چه قبل از نبوت و چه بعد از آن، در کلیه ی اقوال و افعال خود خواه در انجام امور شخصی و عبادی و خواه در انجام امور اجتماعی و تبلیغات دینی پیراسته از گناه و سهو و نسیان و فراموشی و خطا و غفلت و هر رویکردی که موجب تنفر واشمئزاز مردم قرارمی گرفته بوده است.

مطالعه ی برهان های اقامه شده درباره ی عصمت ، از جمله مسائلی است که در استحکام آن ها و نیز اطمینان قلبی شیعیان و نتیجه بخشی بروی آن ها بسیار موثر است .به طور کلی برهان ها اطمینان بخش­_ ترین راه برای رسیدن به پاسخ درست می باشند. این نوشتار، به ارائه و بررسی بعضی از برهان های اقامه شده، اعم از نقلی و عقلی می پردازد.

معنای لغوی عصمت:

در کتاب العین[1] آمده است: العِصْمَة: أن‏ یَعْصِمَک‏ الله من الشر، أی: یدفع عنک. و اعْتَصَمْتُ‏ بالله، أی: امتنعت به من الشر. هم چنین در کتاب های دیگر به معنای حفط و نگه داری[2] ، به دست آوردن و کسب کردن[3] ، چنگ زدن به چیزی[4] آمده است که می توان همه ی معانی را به یک اصل واحد برگرداند[5] و آن معنای منع و مصونیت است.

معنای اصطلاحی عصمت:

مرحوم شیخ طوسی می فرماید: العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف بحیث لایکون له داع الی ترک الطاعة و ارتکاب المعصة مع قدته علی ذلک.[6]

مرحوم لاهیجی عصمت اصطلاحی را این گونه معنا کرده اند[7]: العصمة بأنها غریزة یمتنع معا صدور داعیة الذنب و بسببه یمتنع صدور الذنب مع القدر علیه.

به نظر آیت الله خرازی حفظه الله بهتر است که عصمت را این گونه معنا کنیم: إنها موهبة الهیة یمتنع معا ظهور الخطأ و النسیان عنهم، کما یمتنع صدور الذنوب و المعاصی، أو اتخاذ العقائد الفاسدة و الآراء الباطلة منهم مع قدرتهم علیهما.[8]

اما معتزله و اشاعره، عصمت را عدم توانایی بر معصیت و قدرت بر طاعت ذکر کرده اند.

اقسام عصمت:

مفسران در ذیل این آیه کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (بقره213) اقسام عصمت را این گونه بیان کرده اند:

1.       تنزیه نبی از کفر و الحاد

2.       عصمت در فتوا در افعال انبیاء علیهم السلام

واز نظر مرحوم علامه ی طباطبایی عبارت است از:

1.       عصمت پیغمبر در تلقی و گرفتن وحی

2.       عصمت در تبلیغ و انجام رسالت

3.       عصمت از گناه[9]

بعد از بیان این مقدمه به دلایل عصمت انبیاء و امامان معصوم علیه السلام می پردازیم.

دلایل عقلی:

در این باب چندین برهان اقامه شده است:

1.       برهان امتناع تسلسل:

مهم ترین برهان عقلی بر لزوم عصمت امام، برهان تسلسل است شکل منطقی این برهان درقالب قیاس استثنایی بدین صورت است: اگر امام معصوم نباشد، وجود امامان غیرمتناهی یا تسلسل در امات لازم خواهد آمد.به حکم عقل لازم ، محال و باطل است؛ پس ملزوم نیز محال و باطل خواهد بود. در نتیجه، امام باید معصوم باشد.

نتیجه دادن قیاس استثنایی بالا به دو چیز بستگی دارد: 1. درستی ملازمه 2. نادرستی لازم ، تردید ناپذیر است؛ زیرا وجود امام درهر زمانی محدود است بنابراین ، آن چه در این استدلال به تبیین نیاز دارد درستی ملازمه (یعنی اثبات این نکته که چرا در فرض معصوم نبودن امام، وجود امامان غیر متنایی لازم می آید.) است. برای این تبیین باید بدانیم که چرا یک جامعه به امام نیاز دارد. یکی از وجوهی که متکلمان امامیه برای وجوب امامت بسیاربه آن پرداخته اند، این است که امام، لطفی در حق مکلفان است یعنی وجود امام در جامعه باعث می شود مکلفان نسبت به انجام تکالیف عقلی و شرعی خویش توجه بیشتری داشته باشند. در نتیجه به انجام طاعات گرایش یابند و از ارتکاب گناهان دوری گزینند. با این تحلیل روشن می شود که لطف بودن امام در حق افراد جامعه مبتنی بر دو مطلب است:

1/ مکلف بودن افراد

2/ معصوم نبودن آنان

در درستی این دو مطلب تردیدی نیست. بنابراین، ملاک نیازمندی افراد جامعه به امام، مکلف بودن و معصوم نبودن آنان است. در این که امام، همچون دیگر افراد مکلف است، سخنی نیست پس اگر او معصوم نباشد ملاک نیازمندی به امام در او نیز موجود است و امام نیز به امام دیگری نیاز دارد. این سخن درباره امام و هر امام دیگری که معصوم نباشد نیز جاری خواهد بود؛ در نتیجه، اگر امام معصوم نباشد، باید در یک زمان، امامان نامتناهی وجود داشته باشند که این محال.

2.       برهان حفظ شریعت:

مسئولیت اصلی امام، پاسداری از شرع است  و از این رو باید معصوم باشد، مگر آن که کسی مدعی شود پاسداری از دین منحصر در امام نیست، بلکه مولفه های دیگری نیز هستند که می توانند از دین حفاظت کنند. اکنون باید دید آیا پاسداری از دین، بدون امام امکان پذیر هست یا خیر؟

راههای ممکن برای حفظ دین که بعضی ادعا می کنند عبارت است از: قرآن، سنت، اجماع، قیاس و اصل برائت. اکنون باید دید آیا این موارد واقعاٌ امکان حفظ دین را دارند یا خیر؟

1.       قرآن: مسلمانان اتفاق نظر دارند که قرآن نمی تواند حافظ دین باشد، زیرا تفسیر و برداشت از قرآن متفاوت است؛ و هر کسی به نفع خود استدلال می کند و به صورت کلی قرآن صامت نیازمند مفسر است.

2.       سنت: سنت نبوی هم به همان دلیل بالا نمی تواند حافظ شرع باشد.

3.       اجماع: اعتبار اجماع به وجود معصوم است و اگر امام در میان اجماع کنندگان نباشد، احتمال خطا در آن وجود دارد؛ زیرا احتمال کذب درباره هر یک از اجماع کنندگان هست؛ بنابر این احتمال کذب در مجموع آن ها هم وجود خواهد داشت.

4.       قیاس: قیاس آن است که برای به دست آوردن حکم مسأله ای به موارد مشابه آن استناد کنیم. چون حاثل قیاس، چیزی جر ظن ضعیف نیست، پس در استنباز احکام شرعی ، قیاس حجت نیست. بنا بر این نمی تواند حافظ شرع هم باشد.

5.       اصل برائت: منظور از اصل برائت، این است که هرگاه در موردی نهی یا امری از سوی شارع نرسیده باشد، با توجه به اصل برائت، می توانیم به واجب یا حرام نبودن آن حکم کنیم. ولی این اصل هم نمی تواند حافظ شرع باشد؛ زیرا اگر برائت می توانست حافظ شرع باش، بعثت پیامبران لازم نبود و عقل برای انسان کافی می نمود؛ در حالی که اکتفا به عقل، نادرست است. پس پاسداری از شرع تنها به وسیله امام معصوم صورت می گیرد و لزوم عصمت امام با برهان حفظ شریعت، اثبات می شود.

 

اگر امام، معصوم نباشد یکی ازتالی فاسد های زیر پیش می آید:

3.       لزوم امر به معروف و نهی از منکر:

اگر امام معصوم نباشد بر امت لازم می آید که او را از گناه باز دارند و به خاطر جایگاه امامت نیز این امر به معروف و نهی از منکر اهمیت بیشتری پیدا می کند و این کار با لزوم اطاعت امام در تنافی است. یا باید از امام پیروی کند و گناه را انجام دهد که حرام قطعی را انجام دهد و یا این که سکوت کند که این هم اعانه ی بر ظلم است و یا باید امام را امر به معروف و نهی از منکر کند که در این صورت باید از نبی مخالفت کند که این با مقام نبوت و غرض فرستادن پیامبران و وجوب اطاعت آن ها تنافی دارد. به علاوه در این صورت مردم میتوانند که در هر فعلی از پیامبر تشکیک وارد کنند پس دیگر واجب نیست که از او  پیروی کنند که در این صورت هم فایده ی ارسال رسل از بین می رود.

4.       دنائت منزلت: اگر امام معصوم نباشد و مرتکب گناه شود، مرتبه ی او از یک فرد عادی نیز در جامعه کمتر خواهد بود. زیرا زشتی و پستی گناه با توجه به جایگاه افراد متفاوت است و با افزایش جایگاه او در اجتماع قبح آن گناه نیز افزایش میابد هر چند که این گناه به نسبت به فرد عادی این درجه از قبح را ندارد

5.       از دست رفتن وثاقت: ارتکاب گناه از امام باعث می شود که مردم وثاقت خود را نسبت به او از دست می دهند البته این در مورد گناهانی است که علنی باشد.

6.       وجود علم و تقوا: به صورت کلی اگر برای انجام کاری هیچ گونه انگیزه ای نباشد و آن شخص نیز مجبور نباشد آن کار انجام نمی شود. انگیزه و سرچشمه ی گناهان نیز یا جهل و بی خبری است و یا غلبه ی شهوات و هوس ها بر عقل است که هر دوی این ها در انبیاء و امامان معصوم علیهم السلام راه ندارد. چون آن ها از علم الهی برخوردار هستند و نیز از نظر تقوا در عالی ترین درجات قرار دارند. امام علی علیه السلام در این بارده می فرمایند: قرنت الحکمة بالعصمة: دانش با عصمت قرین شده است [10]

دلایل نقلی عصمت:

1.       آیه ی تطهیر: ...إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً [11]

این آیه یکی از محکم ترین دلایل قرآنی است که به وسیله ی آن عصمت را برای اهل بیت علیهم السلام ثابت می کنند. برای روشن شدن این مطلب باید به سولات زیر پاسخ دهیم:

a.       منظور از اهل بیت چه کسانی هستند؟

در کتاب سلیم آمده است: قَالَ سُلَیْمٌ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ ع أَیُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِی کِتَابِهِ‏ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فَجَمَعَنِی وَ فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ حَسَناً وَ حُسَیْناً ثُمَّ أَلْقَى عَلَیْنَا کِسَاءً  وَ قَالَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ لُحْمَتِی یُولِمُهُمْ مَا یُولِمُنِی وَ یُؤْذِینِی مَا یُؤْذِیهِمْ وَ یُحَرِّجُنِی مَا یُحَرِّجُهُمْ فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَنْتَ إِلَى خَیْرٍ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِیَّ وَ فِی أَخِی [وَ فِی ابْنَتِی فَاطِمَةَ] وَ فِی ابْنَیَّ وَ فِی تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِیَ الْحُسَیْنِ خَاصَّةً لَیْسَ مَعَنَا فِیهَا أَحَدٌ غَیْرُهُمْ فَقَالُوا کُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ حَدَّثَتْنَا بِذَلِکَ فَسَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ ص فَحَدَّثَنَا کَمَا حَدَّثَتْنَا بِهِ أُمُّ سَلَمَة.[12]

همچنین شبیه این حدیث در بحا الانوار ج31 ص407 و کتب دیگر نقل شده است.

سوالی که این جا مطرح است این که چه طور 9 امام بعدی علیهم السلام شامل این آیه ی شریفه می شوند؟ در جواب باید گفت که با تطبع در روایات حضرت رسول صل الله علیه و آله می یابیم که مصادیق اهل بیت به همین 5 نفر از ایشان (علیهم السلام) ختم نمی شود چون از م9 امام دیگر علیه السلام نیز به عنوان مصادیق کلمه ی اهل بیت یاد شده است. بلکه گاهی از باب مبالغه  ائمه ی اطهار افراد دیگری را نیز به آن مصادیق اضافه کرده اند.

b.       مراد از رجس در این آیه چیست؟

 رجس در لغت به معنای قذر، حرام ، قبیح، عذاب، کفر و لعنت به کار رفته است[13] قدر متیقن آن که بالاترین درجه از رجس، که گناه باشد را دربر می گیرد و با توجه به معنای گسترده ی رجس گناههای سهوی را نیز دربر می گیرد. در ضمن ذکر مصادیق خاصی از رجس که در روایات بیان شده است با آنچه در این جا گفته شد منافاتی ندارد.

c.       اذهاب رجس چه رابطه ای با عصمت دارد؟

همان طور که از لحاظ لغوی معلوم شده قدر متیقن رجس گناه است که با فقدان گناهان عصمت به وجود می آید.

d.       منظور از اراده در این آیه چیست و چه دلالتی بر عصمت دارند؟

منظور از اراده در این آیه از دو حال خارج نیست یا اراده ی تشریعی است و یا اراده ی تکوینی است.  با توجه به این که اراده ی تشریعی خداوند به دور بودن همه ی انسان ها از گناه تعلق گرفته است، تخصیص خوردن این اراده به اهل البیت بی معنا و لغو است پس این اراده به معنای تکوینی است که این نوع اراده تحقیق مراد را در خارج به دنبال دارد.

e.       با توجه به آیه خداوند می خواهد رجس را از اهل بیت علیهم السلام دور کند پس باید یک رجسی وجود داشته باشد تا خداوند آن را دور کند آیا این کار با اعتقادات شیعه که می گوید اهل بیت علیهم السلام از هر بدی ای دور هستند منافات ندارد؟

در پاسخ باید بگوییم که اذهاب به معنای برگرداندن است که این برگرداندن می تواند دو مصداق داشته باشد 1. این که رجسی وجود داشته باشد و خداوند تبارک و تعالی آن را برگرداند 2. این که برگرداندن از چیزی باشد که هنوز به وجود نیامده است که در این جا معنای بازدارندگی از پیدایش دارد پس اذهاب رجس همان طور که شامل رفع گناه است دفع آن را نیز در بر می گیرد. شاهد این قضیه این است که وقتی به کسی گفته می شود" صرف الله عنک السوء" یعنی خداوند بدی را از تو دور کند منظور این است که خداوند مانع شود از این که بدی ای به شما برسد پس از نظر لغوی اعم است.

آیه ی صادقین:

یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین[14]

برای روشن شدن موضوع، باید به سوالات زیر پاسخ داده شود:

1.       این آیه چه دلالتی بر عصمت دارد؟

دلالت این آیه را بر عصمت می توان در قیاسی خلاصه کرد:

اگر خداوند به پیروی مطلق از کسی امر کند چنین امری به منزله ی عصمت او از لغزش است(چون اگر نباشد خداوند امر به ضلالت کرده است چون احتمال اشتباه آن شخص وجود دارد و این برای خداوند قبیح است)

خداوند به تبعیت مطلق از صادقین امر کرده است

 پس صادقین از لغزش مصون هستند.

2.       صادقین چه کسانی هستند؟

مرحوم صدوق با ارائه ی یک دلیل عقلی و یک دلیل نقلی اثبات می کنند که منظور از صادقین حضرت علی و ائمه ی اطهار علیهم السلم هستند:

دلیل عقلی:

که شامل یک قیاس مرکب است:

صادقین یا همه ی راستگویان هستند و یا تمام راستگویان

لکن این که مقصود تمام راستگویان باشد محال است

پس مقصود برخی از راستگویان هستند

دلیل مقدمه ی دوم این است که، تمام مومنان که به پیروی از صادقین امر شده اند، به لحاظ ایمانشان صادق هستند؛ پس اگر مقصود از صادقین تمام راستگویان باشند امر به پیروی از صادقین به این معناست که خداوند مومنان را به پیروی از خودشان امر کرده باشد، است. این محال است

با توجه به قیاسی که انجام شد روشن می شود که صادقین گروهی خاص هستنند حال این گروه خاص معروف و شناخته شده هستند و یا ناشناختهٍ؛ اگر شناخته شده باشند باید در روایات آمده باشه و هیچ، مورد اختلاف نباشد اگر ناشناخته باشد باید قرائنی برای شاساندن آن ها به ما وجود داشته باشد و گر نه تکلیف از مکلفان ساقط خواهد شد.

فرض اول غیر واقع است اما فرض دوم- که فرض صحیح است- با توجه به این که هیچ یک از فرق اسلامی قرینه ای، به غیر افراد بیان شده(افرادی که بیان کرده اند) اقامه نکرده اند، ثابت می شود که مقصود از صادقین ائمه ی اطهار سلام الله علیهم هستند، حال آن که هیچ یک از کسانی که مخالفین ما، آن هایی را که از مصادیق صادقین دانسته اند، از دیدگاه خودشان معصوم نیستند.

قرینه ی نقلی:

مرحوم شیخ مفید اولین شرط صادق بودن را ایمان به خدا، قیامت، ملائکه ، کتاب و انبیاء علیه السلام می دانند که بر اساس روایات متواتر، امام علی علیه السلام نخستین مردی بود که ایمان آورد.[15]

دومین شرط صادق بودن انفاق مال به بستگان، ایتام و فقراست. با توجه به آیه ی شریفه ی "و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا [16]و به پشتوانه ی روایات متواتری که شأن نزول آن را امام علی علیه السلام و خانواده اش معرفی می کنند، ثابت می شود که این شرط در امام علیه السلام وجود دارد[17]همچنین با آیه ی شریفه ی

الَّذینَ‏ یُنْفِقُونَ‏ أَمْوالَهُمْ‏ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ [18] و با توجه به شأن نزول آن نیز ادعای ما ثابت می شود.

سومین شرط صادق بودن اقامه ی نماز و پرداخت زکات است که با استفاده از آیه ی إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ [19]و بنا بر اتفاق نظ ناقلان حدیث، حکایت از وجود چنین ویژگی ای در امام علی علیه السلام دارد.

شرط چهارم صادق بودن، وفای به عهد است در میان اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله وسلم احدی نمی تواند مدعی شود امام علی علیه السلام نسبت به عهد و پیمانی که با رسول الله صل الله علیه و آله بسته بود، بی وفایی کرده است.

آخرین شرط صادق بودن، صابر بودن در سختی هاست. هیچ کسی را نمی توان یافت که مانند امام علی علیه السلام در سختی ها و گرفتاری های رسول خدا صل الله علیه و آله با او بوده و صبر و استقامت پیشه کرده باشد. که به اجماع شیعه و سنی در هیچ جنگی، از صحنه ی نبرد فرار نکرده است[20]

همچنین برای تشخیص مصداق از منابع شیعی می توان به احادیث زیر استمساک کرد:

ابان عن سلیم: ...ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ ع أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ‏ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ‏ وَ کُونُوا مَعَ‏ الصَّادِقِینَ‏ فَقَالَ سَلْمَانُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَامَّةٌ هَذَا أَمْ خَاصَّةٌ قَالَ ص أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِینَ أُمِرُوا بِذَلِکَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ لِأَخِی عَلِیٍّ وَ أَوْصِیَائِی مِنْ بَعْدِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَم‏... [21]

و روى الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس قال‏ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ مع علی ع و أصحابه.

وَ رَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِهِ‏ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏  قَالَ مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ ع

1- فس، تفسیر القمی‏ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً قَالَ‏ النَّبِیِّینَ‏ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ وَ الصِّدِّیقِینَ‏ عَلِیٌّ ع‏ وَ الشُّهَداءِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ‏ وَ الصَّالِحِینَ‏ الْأَئِمَّةُ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً الْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع‏[22]

2- کنز، کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة رَوَى الشَّیْخُ الطُّوسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِ مِصْبَاحِ الْأَنْوَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَعْضِ الْأَیَّامِ صَلَاةَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ رَأَیْتَ أَنْ تُفَسِّرَ لَنَا قَوْلَهُ تَعَالَى‏ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً فَقَالَ ص أَمَّا النَّبِیُّونَ فَأَنَا وَ أَمَّا الصِّدِّیقُونَ فَأَخِی عَلِیٌّ ع وَ أَمَّا الشُّهَدَاءُ فَعَمِّی حَمْزَةُ وَ أَمَّا الصَّالِحُونَ فَابْنَتِی فَاطِمَةُ وَ أَوْلَادُهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ الْخَبَرَ[23].

3- یر، بصائر الدرجات الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ قَالَ إِیَّانَا عَنَى‏ «5»[24].

4- قب، المناقب لابن شهرآشوب جَابِرٌ الْأَنْصَارِیُّ عَنِ الْبَاقِرِ ع‏ فِی قَوْلِهِ‏ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ أَیْ مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ ع‏ [25]

5- یر، بصائر الدرجات الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ قَالَ الصَّادِقُونَ الْأَئِمَّةُ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ‏[26].

6- فر، تفسیر فرات بن إبراهیم مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو بَصِیرٍ وَ قَدْ أَخَذَهُ النَّفَسُ فَلَمَّا أَنْ أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذِهِ النَّفَسُ الْعَالِی قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَبِرَتْ سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ اقْتَرَبَ أَجَلِی وَ لَسْتُ أَدْرِی مَا أَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّکَ لَتَقُولُ هَذَا فَقَالَ وَ کَیْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَذَکَرَ کَلَاماً ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَ اللَّهُ‏  فِی کِتَابِهِ الْمُبِینِ‏ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ‏ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً فَرَسُولُ اللَّهِ ص فِی الْآیَةِ النَّبِیِّینَ‏ وَ نَحْنُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ‏ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ أَنْتُمُ الصَّالِحُونَ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ کَمَا سَمَّاکُمُ اللَّهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ

7- المناقب لابن شهرآشوب تَفْسِیرُ أَبِی یُوسُفَ یَعْقُوبَ بْنِ سُفْیَانَ عَنْ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ‏ قَالَ أَمَرَ اللَّهُ الصَّحَابَةَ أَنْ یَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ‏ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ یَعْنِی مَعَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ع‏ .

8- أَقُولُ جَمَاعَةٌ بِإِسْنَادِهِمْ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِ‏ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى‏ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ قَالَ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ع‏.

9- أَقُولُ قَالَ السَّیِّدُ بْنُ طَاوُسٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ‏ رَأَیْتُ فِی تَفْسِیرٍ مَنْسُوبٍ إِلَى الْبَاقِرِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى‏ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ یَقُولُ کُونُوا مَعَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ‏ وَ هُوَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ع‏ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ یَقُولُ اللَّهُ‏ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا وَ قَالَ اللَّهُ‏ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ وَ هُمْ هَاهُنَا آلُ مُحَمَّدٍ ع‏[27].

 

آیه ی ابتلاء

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ [28]

برای آشکار شدن چگونه دلالت کردن این آیه بر عصمت امامان علیه السلام باید به این سوال ها پاسخ دهیم:

مقصود از امام چست؟

ظاهرا در این جا امام معنایی دارد که برتر از نبوت می باشد چون خداوند این مقام را بعد از ابتلاء و آزمایش حضرت ابراهیم علیه السلام به او داده است پس به طریق اولی مردم باید از امام خود پیروی کنند همان طور که از پیامبر پیروی می کنند.

مقصود از عهد چیست؟

این عهد همان امامت است چون طبق فرمایش مرحوم سید مرتضی اولا موضوع آیه این سوال را پاسخ می دهد چرا که خداوند در این آیه، منصب امامت را به حضرت ابراهیم علیه السلام می دهد و آن حضرت بلافاصله در خواست چنین منصبی را برای فرزندانش می کند؛ آن گاه خداوند می فرماید" عهد من به ظالمین نمی رسد" که این جمله در مقام پاسخ به حضرت ابراهیم علیه السلام است. درثانی واژه ی عهد، لفظ مشترک است و بر هرچه که صلاحیت اطلاق آن را داشته باشد صدق می کند و یکی از اموری که میتوان آن را عهد خداوند نامید امامت است.

آیا این عهد به ظالمی که الآن توبه کرده است می رسد؟

مرحوم شیخ طوسی معتقد اند که چون این حکم این آیه عام است، مقید نیست یعنی ظالم به طور مطلق نمی تواند به این منصب برسد. از این رو، امام کسی است که در طول عمر خود مرتکب هیچ گناهی نشده باشد 59

بر اساس عموم آیه، کسی که ارتکاب هر گونه ظلم و گناهی، اعم از باطنی و ظاهری، مخفیانه و علنی شود، ظالم به شمار می آید و شایستگی رسیدن به منصب امامت را ندارد.

آیه ی اولی الامر:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلا [29]

باز هم برای روشن شدن مطلب باید این سوالات پاسخ داده شود:

این آیه چگونه عصمت را برای رسول و اولی الامر علیهم السلام ثابت می کند؟

این آیه به این صورت عصمت را ثابت می کند که امر به اطاعت از کسی به صورت مطلق، به معنای عصمت او از گناهان است چون برای خداوند سبحان قبح است که امر به فرمان برداری از کسی را کند که گناه انجام می دهد و می تواند زمینه ی انحطاط بندگانش را فراهم کند. حتی می توان علاوه بر معصوم بودن از گناه می توان معصوم بودن از اشتباه را  نیز برداشت کرد چون بازهم آن زمینه وجود دارد.

مصادیق اولی الامر چه کسانی هستند؟

در روایات شیعه مصادیق آن را که همان اهل بیت علیهم السلام باشند، مشخص شده اند برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: ...ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ إِیَّانَا عَنَى خَاصَّةً- أَمَرَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ بِطَاعَتِنَا- فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِی أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ کَذَا نَزَلَتْ وَ کَیْفَ یَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَ یُرَخِّصُ فِی مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِیلَ ذَلِکَ لِلْمَأْمُورِینَ الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏  [30]

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ‏ وَ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع‏.. الکافی ج 1 ص 286[31]

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عِیسَى بْنِ السَّرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حَدِّثْنِی عَمَّا بُنِیَتْ عَلَیْهِ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ إِذَا أَنَا أَخَذْتُ بِهَا زَکَى عَمَلِی وَ لَمْ یَضُرَّنِی جَهْلُ مَا جَهِلْتُ بَعْدَهُ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ حَقٌّ فِی الْأَمْوَالِ مِنَ الزَّکَاةِ وَ الْوَلَایَةُ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَایَةُ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏  فَکَانَ عَلِیٌّ ع ثُمَّ صَارَ مِنْ بَعْدِهِ- الْحَسَنُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ الْحُسَیْنُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ هَکَذَا یَکُونُ الْأَمْرُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ أَحْوَجُ مَا یَکُونُ أَحَدُکُمْ إِلَى مَعْرِفَتِهِ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَاهُنَا قَالَ وَ أَهْوَى بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ یَقُولُ حِینَئِذٍ لَقَدْ کُنْتُ عَلَى أَمْرٍ حَسَنٍ. [32]

5. آیه ی اهل الذکر

فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون[33]

مرحوم ابوالصلاح حلبی به این آیه برای اثبات عصمت ائمه ی اطهار علیهم السلام تمسک جسته است.وی پس از این که مصداق اهل الذکر را ذکر می کند استدلالی برای اثبات عصمتشان می کنند[34]

شکل منطقی آن به این صورت است:

اگر اهل ذکر علم نداشته باشند و در اخبار خود معصوم نبودند، قبیح بود که خداوند ما را به سوال از آن ها تکلیف نماید؛

ولی خداوند ما را به سوال کردن از آن ها تکلیف نموده است؛

پس آن ها دارای علم بوده و در اخبار خود معصوم هستند.

بعضی از محققین به این استدلال ایراد گرفته اند که طبق نظر برخی از مفسران شیعه و سنی[35] این آیه در صدد ارشاد به حکم عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم است و از آن جایی که، اهل کتاب در زمینه ی پاسخ گویی به وجود یا عدم وجود رسولان و انبیاء پیش از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم عالم بودند مشرکانی که در این زمینه تردید داشتند می بایست به آن ها مراجعه کنند که چنین امری ملازم عصمت آن ها نیست. ولی باتوجه به این روایت (بدون در نظر گرفتن طریق آن) این نظر به ظاهر مخدوش می شود: و عنه: عن سلیمان الزراری، عن محمد بن خالد الطیالسی، عن العلاء بن رزین القلاء، عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: قلت له: إن من عندنا یزعمون أن قول الله عز و جل: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏، أنهم الیهود و النصارى؟

قال: «إذن یدعونکم إلى دینهم». ثم قال: ثم أومأ بیده إلى صدره، و قال: «نحن أهل الذکر، و نحن المسؤولون». [36]. البته برای رسیدن به جواب صحیح، باید تطبع بیشتری شود. در هر صورت ائمه ی اطهار علیهم السلام شامل این آیه ی شریفه می شوند.

محمد بن العباس، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعید، عن أحمد بن الحسن، عن أبیه، عن الحصین بن مخارق، عن سعد بن طریف، عن الأصبغ بن نباتة، عن أمیر المؤمنین (علیه السلام)، فی قوله عز و جل:

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏. قال: «نحن أهل الذکر». [37].

آیه ی: قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (39) إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ (40)[38]

این آیه گفتگوی خداوند تبارک و تعالی  با شیطان رجیم است که در آن شیطان قسم می خورد که برای انسان ها آن چه که در زمین است را زینت می دهم و قطعا همه ی آن ها را گمراه می کنم مگر آن بنده هایی که مخلص باشند.

پس در این جا گروهی از بندگان وجود دارند که شیطان هم نمی تواند آن ها را گمراه کند که مخلصین نام دارند که این به معنای وجود چیزی در این هاست که آن ها را از گمراه شدن و مخالفت پروردگارشان باز می دارد که آن همان عصمت است. قدر متیقن آن همان معصومین علیهم السلام می باشند.

 مصادیق مخلصین و ویژگی های آن ها را که در قرآن کریم آمده:

ویژگی ها:

آن ها عذاب نمی شوند:

إِنَّکمُ‏ْ لَذَائقُواْ الْعَذَابِ الْأَلِیمِ(38) وَ مَا تجُزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(39) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ(40).....فَانظُرْ کَیْفَ کاَنَ عَقِبَةُ الْمُنذَرِینَ(73( إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ(74) [39]

آن ها از تکذیب کننده ها نیستند:

فَکَذَّبُوهُ فَإِنهَّمْ لَمُحْضَرُونَ(127) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ(128)[40]

آن ها شرک نمی ورزند:

وَ جَعَلُواْ بَیْنَهُ وَ بَینْ‏َ الجنَّةِ نَسَبًا  وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الجنَّةُ إِنهّمْ لَمُحْضَرُونَ(158)

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ(159) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ(160)[41]

مصادیق:

حضرت یوسف علیه السلام:

وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ [42]

به تبع ایشان رسول اکرم صل الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نیز وارد می شوند.

شهادت دادن پیامبر صل الله علیه و آله:

فخر رازی این دلیل را این گونه توضیح می دهند:

اگر از رسول فسق و فجور صادر شود، شهادت او باطل خواهد بود همان طور که خداوند در آیه ی 6 سوره ی حجرات می فرماید: ان جاء کم فاسق بنبأ فتبینوا. این درحالی است که در آیه ی 78 سوره ی مبارکه ی حج آمده است لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا. امام رضا علیه السلام در این باره می فرمایند:... وَ هُوَ مَعْصُومٌ‏ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ وَ خَصَّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم... [43]

نتیجه گیری:

تمام پیامبران الهی و ائمه ی اطهار علیهم السلام از هرگونه گناه و سهو خطا منزه هستند.

وصل الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین

 

[1] ج1 ص 313

[2] الصحاح ج5؛ لسان العرب ج 13 ص 404؛ مجمع البحرین، ج6 ص 116

[3] همان؛ لسان العرب ج13 ص 407

[4] همان ص 405

[5] همان.

[6] الباب احادی عشر، حسن بن یوسف حلی، شرح فاضل مقداد ص 37

[7] بدایة المعارف ص232

[8] همان ص 233

[9] المیزان ج 2 ص138

[10] غرر الحکم ص 497

[11] آِیه ی 33 سوره ی مبارکه ی احزاب

[12] ج 2 ص646

[13] قاموس المحیط ج 2 ص 318 و 319؛ صحاح جوهری ج3 ص933؛ تاج العروس ج3 ص 159 و 160؛ مصباح المنیر ص 219 لسان العرب ج 5 ص 147

[14] توبه 119

[15] الافصول المختارة ص 137

[16] الانسان آیه 8

[17] اهل البیت فی الکتاب و السنة ص 249-251

[18] بقره 274

[19] مائده 55

[20] الاصول المختارة ص 139 و 140 ؛ المسائل العکبریة ص47 و 48

[21] کتاب سلیم ج2 ص647

[22] تفسیر قمی ص 131 و آیه 69 نساء

[23] کنز الفؤاد ص 67

[24] بصائر الدرجات ص 10و آیه 119 توبه

[25] مناقب آل ابی طالب ج 3ص 314

[26] بصائر الدرجات ص10 و آیه 119 توبه

 [27] بحار الانوار ج 24 ص32-33

 

[28] 124 بقره

[29] 59 نساء

[30]  الکافی ج1 ص 276

[31] الکافی ج1 ص 286

[32] الکافی ج2 ص 21

[33] نحل 43 و انبیاء 7

[34] تقریب المعارف ص179

[35] المیزان ج 12 ص 258 و مفاتیح الغیب ج7 ص 211

[36] تأویل الآیات ص 324

[37] همان

[38] الحجر

[39] صافات

[40] صافات

[41] همان

[42] 24 یوسف

[43] امالی ص 608

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه