من شعار امسال را «اقتصاد مقاومتی: تولید-اشتغال» قرار میدهم؛ یعنی اقتصاد مقاومتی عنوان کلّی است، بعد تولید و اشتغال؛ این مجموع نقاطی است که بایستی همه بر روی آن متمرکز بشوند. مطالبهی من و مطالبهی مردم از مسئولین عزیز و محترم این است که بر روی این دو نقطه متمرکز بشوند و کارها را با برنامهریزی انجام بدهند و انشاءالله در پایان سال نتایج آن را بتوانند به مردم گزارش کنند.
کلیه اسناد طرح شده در این کتاب بر اساس متون و منابع دسته اول اهل سنّت و
مورد قبول وهّابیت ارائه گردیده و 5 سند آن بر اساس مبانی رجالی اهل سنّت و
مورد قبول وهّابیت نقد و بررسی قرار گرفته و صحیح بودن آنها ثابت گردیده.
در
فصل نخست: 27 سند ناچار به قبول وهّابیت در شهادت حضرت فاطمه (سلام الله
علیها) آمده است. درفصل دوّم: پاسخ 20 شبهه وهّابیت در موضوع شهادت حضرت
فاطمه (سلام الله علیها) و در فصل سوّم: روز شمار شهادت حضرت زهرا (سلام
الله علیها) بر اساس تاریخ و استنادات میباشد.
همچنین در 4 سند،
اشکالات سندی یکی از چهره های شاخص وهّابیت «عبد الرحمن دمشقیة» نقد و
بررسی گردیده و برخی اشکالاتی که به ذهن وی خطور نکرده نیز پیشاپیش پاسخ
داده شده.
این کتاب، پنجمین شماره از سلسله مباحث اعتقادی، در موضوع امامت و ولایت و پاسخ به شبهات وهّابیت از «سید مجتبی عصیری» است.
از ویژگیهای منحصر به فرد این کتاب اعراب گذاری کامل متون عربی به همراه ترجمه ای روان می باشد.
پیوست:
1. کلینى، اصول کافى، تهران، مکتبه الصدوق، 1381 ه . ق، ج 1، ص 503؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص 335؛ ابن شهر اشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، کتاب فروشى مصطفوى، ج 4، ص 422؛ طبرسى، أَعلام الورى، الطبعه الثالثه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ص 367. مسعودى و على بن عیسى أَربلى تولد حضرت را در سال 231 دانسته اند.
شیخ مفید، همان کتاب، ص 335؛ طبرسى، همان کتاب، ص 366.2
3.کلینى، همان کتاب، ص 503؛ على بن عیسى أَربلى، کشف الغمّه، تبریز مکتبه بنى هاشمى، 1381 ه . ق، ص 192.
4.وکانت من العارفات الصالحات وکفى فى فضلها انّها کانت مفزع الشیعه بعد وفاه أبى محمد (حاج شیخ عباس قمى، الأنوار البهیه، مشهد، کتابفروشى جعفرى، ص 151).
5. صدوق، علل الشرایع، قم، مکتبه الطباطبائى، ج 1، باب 176، ص 230 - نیز صدوق، معانى الأخبار، تهران، مکتبه الصدوق، مؤسسه دار العلم، 1379 ه . ق، ص 65.
6.ابو جعفر محمد بن جریر الطبرى، دلائل الامامه، الطبعه الثالثه، قم، منشورات الرضى، 1363 ه . ش، ص 223
7.شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص 345؛ شیخ عبدالله الشبراوى، الاتحاف بحبّ الأشراف، ط 2، قم، منشورات الرضى، 1363 ه . ش، ص 178 – 179.8.گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390ه.ش، ص 615
چکیده مطلب:
ـ حجاب جزء سنتهای کهن و یکی از شاخص های فرهنگی ایرانیان بوده است.
ـ سیاسیون « نوگرا» و « منورالفکر» گامهایی در حذف پوشش اسلامی بانوان و
اشاعه بیحجابی در جامعه برداشتند.
ـ تغییر لباس و کشف حجاب در عصر رضاشاه مختص به ایران نبود
بلکه کشورهایی مانند ترکیه، مصر، افغانستان و الجزایر نیز از این تهاجم فرهنگی در امان نبودند.
ـ رضا شاه در 22 اردیبهشت 1314
«جمعیت زنان آزادیخواه ایران» را
تحت ریاست شمس پهلوی به عنوان گام تازهای برای پیشبرد روند بیحجابی در کشور تأسیس کرد.
ـ کشف حجاب به معنای "تجاوز به خصوصیترین حریم زندگی مردم".
ـ پس از سقوط رضا شاه، ظاهراً قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد.
قلم را باید افتاده و دست بر سینه از کنار نام پرهیبتش عبور داد؛ عظمتش چشم دشمنانش را نیز خیره می کرد. چنان قدرتمند و اثر گذار بود که معاویه او و عمار را بازوان علی علیه السلام می دانست. مولایش در وصف او نوشت که « مردم مصر! من شما را بر خود برگزیدم که او را برای شما فرستادم ». یعنی من بیش از شما به او نیازمندم؛ مالک اشتر.
ولی بحر علی علیه السلام چنان ژرف است که گاه چون مالکی هم به عمق آن نمی رسد.
امیرالمومنین علیه السلام پس از گرفتن حکومت، اکثر کارگزاران متخلف دوران عثمان را عزل کرد تا رسید به ابوموسی اشعری، حاکم کوفه.
جناب مالک با اصرار با عزل او مخالفت کرد. حضرت امیر برخلاف نگرانی و بدبینی و بی اعتمادی به ابوموسی، به جهت اصرار مالک و حفظ احترام و سخن او، از عزل ابوموسی منصرف گشت تا زمانی برسد که مالک، از باطن ابوموسی و نفاق او آگاه گردد.
حضرت علی علیه السلام وقتی برای جنگ جمل به ابوموسی نامه نوشت و نیرو خواست، او آن جنگ را فتنه خواند و مردم را از همراهی با حضرت بازداشت. امام علی علیه السلام، خودِ مالک را به همراه ابن عباس فرستاد که او را وادار به اعزام نیرو کنند ولی فایده نکرد.
اینجا بود که باطن ابوموسی برای مالک هم رو شد و زمینه ی عزل ابوموسی آماده گشت.
این ماجرای تاریخی، نشان می دهد که بیدار کردن خواص از خواب غفلت، پرهزینه تر و بسیار مشکل تر از سایر اقشار است و همچنین بیانگر این مطلب است که گاهی حاکم اسلامی از برخی کارگزاران و مسئولین رده بالای خود ناراضیست ولی به جهت مصالح مهم تری، مجبور به ابقاء آن هاست. چرا که عزل آن ها می تواند ضربات سنگین تری به جامعه وارد نماید.
عمه و دخت و خواهر سه امام | مـــــادر کـــــل عــــالـم امکــــان | |||
تــو بــه چشـــم ائمـه زهـــرایی | بعـد زهـرا بـه قدر و عزت و شان | |||
زینـــب دوم بنــــــی الــــــزهـــرا | عمـــۀ چــــــار حجــــت یـــــزدان | |||
هـــم وجـــودت کـــریمـۀ عتــرت | هـــــم ولایـــت حقیـقت ایمــــان | |||
فیـض فیضیـه از کــرامت تـوست | شهـر قـم از تو گشته مهد امان | |||
حـــــــرم یـــــــازده ولــــی خـدا | حــرم تــوست ای سپهــر مکـان |
چکیده
اعتقادات شیعه، آن چیزی است که ما می گوییم یا آنچه اهل بیت علیهم السلام فرموده اند؟؟
آیا عقیده برخی از ما شیعیان و اهل بیت علیهم السلام درباره اهل سنت یکی است؟
عقیده بسیاری از ما این است که اهل سنت دشمن ما هستند و باید تمام تلاش ما برای نابودی آن ها باشد. اگر لحظه ای با خود درنگ کنیم و بیاندیشیم که این عقیده از کجا آمده و چگونه تبدیل به باور ما شده، شاید به نتیجه نرسیم و حتی منشأ آن را پیدا نکنیم؛ و یا حداکثر به سخنان شخصی در غالب مداح یا طلبه ( البته در عزت و علو جایگاه این قشر تردیدی نیست ) و یا مجری یک برنامه ی ماهواره ای منتهی شود.
اما آیا ائمه معصومین علیهم السلام هم چنین عقیده ای داشتند؟ آن ها هم دشمن اول شیعه را اهل سنت می دانستند؟
این حدیث از امام صادق علیه السلام، عقیده اهل بیت علیهم السلام را بیان می کند.
عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا کَانَ خَادِماً لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:
قَالَ: « ... جَرَى ذِکْرُ قَوْمٍ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لَا یَقُولُونَ مَا نَقُولُ قَالَ فَقَالَ یَتَوَلَّوْنَا وَ لَا یَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَیْسَ عِنْدَکُمْ فَیَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْکُمْ قَالَ قُلْتُ لَا جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیْسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اطَّرَحَنَا قَالَ قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا نَفْعَلُ قَالَ فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لَا تَبَرَّءُوا مِنْهُمْ إِنَّ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ لَهُ سَهْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَهْمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَمْسَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سِتَّةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَبْعَةُ أَسْهُمٍ فَلَیْسَ یَنْبَغِی أَنْ یُحْمَلَ صَاحِبُ السَّهْمِ عَلَى مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السَّهْمَیْنِ وَ لَا صَاحِبُ السَّهْمَیْنِ عَلَى مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الثَّلَاثَةِ وَ لَا صَاحِبُ الثَّلَاثَةِ عَلَى مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الْأَرْبَعَةِ وَ لَا صَاحِبُ الْأَرْبَعَةِ عَلَى مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الْخَمْسَةِ وَ لَا صَاحِبُ الْخَمْسَةِ عَلَى مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السِّتَّةِ وَ لَا صَاحِبُ السِّتَّةِ عَلَى مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السَّبْعَة[1] »