جِهاد کبـــــیر

و جاهدهُم به جِهاداً کبیراً

جِهاد کبـــــیر

و جاهدهُم به جِهاداً کبیراً

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
+ این وبلاگ تلاش میکند بیانگر اصول و اندیشه های اسلام ناب و انقلاب اسلامی باشد.
+ لطفاً برای استفادۀ راحت تر از مطالب، از فهرست مطالب استفاده کنید.
+ در صورت تمایل میتوانید مطالب این وبلاگ را با ذکر یک صلوات، در فضای مجازی استفاده کنید.

ابزار حديث حق

تقویم شمسی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیکتاتوری» ثبت شده است

 

معناى ولایت مطلقه این نیست که فقیه مجاز است هر کارى خواست، بکند تا موجب شود برخى ـ براى خدشه به این نظریه ـ بگویند: طبق «ولایت مطلقه» فقیه میتواند توحید یا یکى از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف نماید! یا اینکه بگویند ولایت مطلقه مساوی با دیکتاتوریست!

تشریع ولایت فقیه براى حفظ اسلام است. اگر فقیه مجاز به انکار اصول دین باشد، چه چیز براى دین باقى میماند، تا او وظیفه حفظ و نگهبانى آن را داشته باشد؟! قید «مطلقه» در مقابل نظر کسانى است که معتقدند فقیه فقط در موارد ضرورى حق تصرف و دخالت دارد و نه بیشتر. پس اگر براى زیباسازى شهر یا تعریض خیابان نیاز به تخریب خانه اى باشد ـ چون چنین چیزى ضرورى نیست ـ فقیه نمیتواند دستور تخریب آن را صادر کند. این فقها به ولایت مقید ـ نه مطلق (بدون قید) ـ معتقدند، برخلاف معتقدان به ولایت مطلقه فقیه، که تمامى موارد نیاز جامعه اسلامى را ـ چه اضطرارى و چه غیراضطرارى ـ در قلمرو تصرفات شرعى فقیه میدانند.

دو نکته:

1.      اصل ولایت فقیه را هیچ فقیه شیعى منکر نشده است.

2.      اختلاف فقها در ولایت فقیه، به تفاوت نظر آنان در دامنه اختیارات است، نه اصل ولایت.

  • سعید حجتی

دموکراسی در غرب چگونه ایجاد شد؟

زیربنا و پایه دموکراسی غربی چیست؟


خلاصه پیام :


دموکراسی در غرب از آنجا شروع شد که مردم به ناتوانی دین تحریف شده مسیحیت آن زمان در حل مسائل اجتماعی و قانون گذاری واقف شدند.

آن ها راه را در این دیدند که حوزه کاربرد دین و حکمرانی خدا، محدود به زندگی فردی انسان و چگونگی رابطه او با خدا باشد. آن ها حاکمیت دین را در مسایل اجتماعی و سیاسی نپذیرفتند.



حال که حکومت را از خدا گرفتیم، آن را به چه کسی بسپاریم؟ متفکران غربی به دو راه حل رسیدند:


نخست آن که حکومت به دست یک نفر سپرده شود و او مطابق میل خود با مردم رفتار کند. ( دیکتاتوری )

دوم این که حکومت را به دست مردم بسپارند تا هرچه را دوست دارند تصویب کنند یا تغییر دهند.( دموکراسی )


بر اساس این نظریه، ملاک خوب و بد، میل مردم است. اگر مردم یک روز گفتند فلان عمل خوب است آن عمل خوب می شود ولی نه برای همیشه، بلکه تا وقتی مردم بخواهند. اگر روز بعد گفتند همان عمل بد است، آن کار بد می شود باز هم نه برای همیشه.

امروزه در مملکت ما نیز « دموکراسی » شعار برخی از روشنفکرنماها گردیده است. این افراد از این نکته غفلت دارند که دموکراسی غربی، زاییده تفکر جدایی دین از سیاست است و هیچ گاه نمی تواند با اسلام همسو شود.



اگر اسلام مانند مسیحیت بود، ما دموکراسی را روی چشممان می گذاشتیم و با غربی ها هم دل و هم نوا می شدیم، اما هرگز اسلام هم چون مسیحیت نیست. بی تردید، اسلام به تمام جنبه های زندگی بشر عنایت دارد و سرشار از دستورات اجتماعی و حکومتی است[1].

بنابراین کاملا توانایی اداره جامعه را دارد و نقشه راهی روشن برای این مقصود است. پس دموکراسی غربی، نسخه ی درمان جامعه اسلامی نیست.




[1] نشریه فرهنگی دانشجویی طرح ولایت، موسسه امام خمینی ره، ص 28


متن کامل تر پیام را در ادامه مطلب مشاهده فرمایید.


  • سعید حجتی

هدایت به بالای صفحه