سکولاریسم، بلایی است که گریبان برخی از مدیران مسلمان (!)
ما را به سختی گرفته است.
سکولاریسم مثل سمّی پیکرۀ مدیریتی
نظام جمهوری اسلامی را ضعیف کرده و اگر به آن رسیدگی نشود آن را نابود خواهد کرد.
پادزهر مدیریت سکولار، مدیریت
متعهّد به اسلام و انقلاب است.
در مدیریت سکولار، هدف وسیله را توجیه میکند در نتیجه انواع حقّه ها و
حیله ها وارد سیاست میشود، حتی میتواند باعث نابودی (مادّی یا معنوی) بخشی از
جامعه بشود ولو اینکه سیاست ما عین دیانت ما باشد.
در مدیریت سکولار، جنس خارجی در
فروشگاه زنجیره ای خود می آوری تا مردم به دیگر فروشگاه ها نروند و لو اقتصاد
کشورت ضربه بخورد.
در مدیریت سکولار، خودت رو برتر
از زیر دستانت میبینی و لو این که خداوند شما را برابر و برادر قرار داده باشد.
در مدیریت سکولار، به دلیل مال
اندوزی بیش از حد، نمیتوانی فقرا را درک کنی و لو اینکه خداوند ساده زیستی را بر
مسئولین مملکت اسلامی واجب کرده باشد.
در مدیریت سکولار، نگاهت به دست قدرتهای جهانی است و لو
اینکه خداوند ایمان به خودش را برترین قدرت قرار داده باشد.
در مدیریت سکولار، نمیتوانی
منتقدینت را تحمل کنی و هر از چند گاهی از کوره در میروی و به آنها توهینمیکنی ولو
اینکه اخلاق اسلامی میگوید با مردم مدارا داشته باش.
در مدیریت سکولار، برای حفظ قدرت
خودت راضی میشوی فردی که صلاحیت ندارد، فرماندار تو باشد در حالی که فرمانروایی
مخصوص شایستگان است.
در مدیریت سکولار، برای به دست
آوردن قدرت، همه -حتی افرادی که واقعاً از خودت برتر هستند- را کنار میزنی، ولو اینکه اسلام این کار را حرام کرده باشد.
مشکل اصلی تبیین و تدوین نشدن
علوم انسانی اسلامی – از جمله مدیریت- است که فرایندی بسیار طولانی دارد.
البته واضح است که اگر مدیری
نخواهد به آنها عمل کند، علم اوّلین و آخرین را هم که داشته باشد، فایده ای ندارد.