معناى ولایت مطلقه این نیست که فقیه مجاز است هر کارى خواست، بکند تا موجب شود برخى ـ براى خدشه به این نظریه ـ بگویند: طبق «ولایت مطلقه» فقیه میتواند توحید یا یکى از اصول و ضروریات دین را انکار یا متوقف نماید! یا اینکه بگویند ولایت مطلقه مساوی با دیکتاتوریست!
تشریع ولایت فقیه براى حفظ اسلام است. اگر فقیه مجاز به انکار اصول دین باشد، چه چیز براى دین باقى میماند، تا او وظیفه حفظ و نگهبانى آن را داشته باشد؟! قید «مطلقه» در مقابل نظر کسانى است که معتقدند فقیه فقط در موارد ضرورى حق تصرف و دخالت دارد و نه بیشتر. پس اگر براى زیباسازى شهر یا تعریض خیابان نیاز به تخریب خانه اى باشد ـ چون چنین چیزى ضرورى نیست ـ فقیه نمیتواند دستور تخریب آن را صادر کند. این فقها به ولایت مقید ـ نه مطلق (بدون قید) ـ معتقدند، برخلاف معتقدان به ولایت مطلقه فقیه، که تمامى موارد نیاز جامعه اسلامى را ـ چه اضطرارى و چه غیراضطرارى ـ در قلمرو تصرفات شرعى فقیه میدانند.
دو نکته:
1. اصل ولایت فقیه را هیچ فقیه شیعى منکر نشده است.
2. اختلاف فقها در ولایت فقیه، به تفاوت نظر آنان در دامنه اختیارات است، نه اصل ولایت.