امتیازات علوم انسانی بومی چیست؟
چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۴۳ ق.ظ
شاخصهها و امتیازات علم انسانی بومی چیست؟
آیا نمیتوان با کپیبرداری آگاهانه و یا حداکثر با تولید علوم غیر بومی، به اهداف خود در این باب رسید؟
علمی که در محافل دانشگاهی پذیرفته میشود یا باید مستقیماً از تجربه استفاده بشود، همان گرایشهای پوزیتویستی افراطی، یا یک مقداری معتدلتر برای تحلیلهای عقلانی هم کم و بیش ارزش قائل شدهاند، اما بیش از این تجاوز نمیکند! گاهی تجربههای عینی بلاواسطه است مثل تحقیقاتی که در داروسازی انجام میگیرد و گاهی خودِ تجربه عینی، مسأله علوم اجتماعی را حل نمیکند، بلکه از آنها یک تفسیرهایی میشود، تحلیلهایی میشود که بر آن تجربهها مبتنی است. در علوم انسانی مباحثی برمیگردد به یک سلسله تجربیات عینی که مطالب از آنها انتزاع میشود. کسانیکه در این زمینهها بحث کردهاند، گاه گرایشهای پوزیتویستی اعم از حاد و یا معتدل داشتهاند و گاهی گرایشهای فلسفی خاص و یا اشخاصی آزادتر و بازتر فکر کردهاند. در هر حال در مباحث اجتماعی از گرایشاتشان استفاده کردهاند و مایه گذاشتهاند.
علوم انسانی غالباً از تجربههای فردی و شخصی و موردی شروع شده است و بعد کمکم با تحلیل و تفسیر آنها، تجربههایی به صورت یک قاعده علمی درآمده و مجموعه آنها به صورت علم عرضه شده، ما نیز میتوانیم از تجربههای شخصی خود استفاده کنیم. ولی ما به عنوان یک دانشمند مسلمان وقتی میخواهیم در این مباحث نظر دهیم، گاهی برای خودمان لازم میدانیم از منابع دینی و تعبدی استفاده کنیم، بگوییم این مطلب با این آیه قرآن نمیسازد و یا نه میسازد. این متدلوژی علم به اصطلاحی که معروف است، نیست. ما در جاهایی از متدولوژی رایج علوم انسانی فراتر میرویم؛ یعنی باید از اول اعلام کنیم که متدلوژی ما وسیعتر است، تنها به حس و عقل اکتفا نمیکنیم و به ادلة تعبدی هم استناد میکنیم، چون پشتوانة عقلی دارد و برمیگردد به یک نوع استدلال عقلی. یعنی اول عقل اثبات میکند که این مبنا صحیح است و حجت است، بعد به آن استناد میکند. پس منظورمان از بومیسازی و اسلامی کردن علوم، صرف تعویض اصطلاحات نیست.
ما میگوییم یک اختلاف مبنایی در متدلوژی علوم انسانی داریم. و آن اختلاف این است که اگر مطلبی را براساس تعبد بر وحی، مستند و اثبات کردیم، این هم علم است؛ علم به معنای اعتقاد یقینی کاشف از واقع. علم اسلامی دایره ادلهاش وسیعتر و متدلوژی آن گستردهتر است. باید توجه داشته باشیم اگر از عرف جهانی اصطلاح علم خارج شدیم و پوزیتویستها دیگر این را علم ندانستند، این گناه و ذنب لایغفری نیست دست کم ارزش داخلی دارد و ارزشش بیشتر از مباحثی است که از راه حس اثبات میشود. اگر ما بتوانیم سیطره فرهنگیمان را در این بخش گسترش بدهیم و هویت علمی خودمان را بیشتر اثبات کنیم، دنیا هم خواهد پذیرفت.
ما در اسلام چیزهایی به برکت وحی داریم که خارج از فرمول مطالعات میدانی و آزمون و خطا و روشهای علمی است. اینها یک محصولات آماده، غیبی، الهی، بهشتی است در اختیار ما و ما قدرش را نمیدانیم. مخصوصاً آنجایی که تعارض دارد با دستاوردهای فکری بشری تا امروز. ما موظفیم به عنوان مدافعین اسلام و کسانی که وارث میراث علمی اسلام هستیم، اینها را کشف کنیم، استخراج کنیم و در دسترس دنیا قرار دهیم و اثبات کنیم که این نظریات، برتر از نظریات شماست. باید حرکتی شروع شود که این دو کمبود را تأمین کند. یکی به ما خودباوری بدهد و به خودمان جرئت بدهیم که ما هم اظهارنظر کنیم، نقد کنیم، نقد علمی منطقی. دوم ارتباط با اسلام و اثبات برتری آن برای عالم از راه منطق و استدلال با منطق عقلی تا به این وسیله محافل علمی را فتح کنیم.