بعضیها وقتی احساس میکنند که در انتخابات موفق نخواهند شد، شلوغ میکنند و حرفهایی میزنند که چهرههای انقلابی را به واکنشهای تند وادار کنند! اینها میخواهند فضا آکنده از درگیری شود تا آن کسانی که خودشان میخواهند، در انتخابات برنده شوند! باید آرامش را حفظ کرد. «پناهیان»
این کار 180 درجه با تعالیم اسلام اختلاف دارد. اگر کسی در طول مدیریتش به مردم خدمت کرده باشد، نزدیک انتخابات نیازی به شلوغ کاری سیاسی و متشنّج کردن افکار عمومی ندارد.
سکولاریسم، بلایی است که گریبان برخی از مدیران مسلمان (!) ما را به سختی گرفته است.
سکولاریسم مثل سمّی پیکرۀ مدیریتی نظام جمهوری اسلامی را ضعیف کرده و اگر به آن رسیدگی نشود آن را نابود خواهد کرد.
پادزهر مدیریت سکولار، مدیریت متعهّد به اسلام و انقلاب است.
در مدیریت سکولار، هدف وسیله را توجیه میکند در نتیجه انواع حقّه ها و حیله ها وارد سیاست میشود، حتی میتواند باعث نابودی (مادّی یا معنوی) بخشی از جامعه بشود ولو اینکه سیاست ما عین دیانت ما باشد.
در مدیریت سکولار، جنس خارجی در فروشگاه زنجیره ای خود می آوری تا مردم به دیگر فروشگاه ها نروند و لو اقتصاد کشورت ضربه بخورد.
در مدیریت سکولار، خودت رو برتر از زیر دستانت میبینی و لو این که خداوند شما را برابر و برادر قرار داده باشد.
در مدیریت سکولار، به دلیل مال اندوزی بیش از حد، نمیتوانی فقرا را درک کنی و لو اینکه خداوند ساده زیستی را بر مسئولین مملکت اسلامی واجب کرده باشد.
در مدیریت سکولار، نگاهت به دست قدرتهای جهانی است و لو اینکه خداوند ایمان به خودش را برترین قدرت قرار داده باشد.
در مدیریت سکولار، نمیتوانی منتقدینت را تحمل کنی و هر از چند گاهی از کوره در میروی و به آنها توهینمیکنی ولو اینکه اخلاق اسلامی میگوید با مردم مدارا داشته باش.
در مدیریت سکولار، برای حفظ قدرت خودت راضی میشوی فردی که صلاحیت ندارد، فرماندار تو باشد در حالی که فرمانروایی مخصوص شایستگان است.
در مدیریت سکولار، برای به دست
آوردن قدرت، همه -حتی افرادی که واقعاً از خودت برتر هستند- را کنار میزنی، ولو اینکه اسلام این کار را حرام کرده باشد.
مشکل اصلی تبیین و تدوین نشدن علوم انسانی اسلامی – از جمله مدیریت- است که فرایندی بسیار طولانی دارد.
البته واضح است که اگر مدیری نخواهد به آنها عمل کند، علم اوّلین و آخرین را هم که داشته باشد، فایده ای ندارد.
از چند سال پیش امام خامنه ای دربارۀ نفوذ دشمنان به مراکز تصمیم گیری کلان کشور هشدار داده بودند.
در طی سال های اخیر شاهد حل نشدن مشکلاتی که مردم توقع حل آنها را از دولت داشته اند، هستیم.
مثلاً موضوع اشتغال، تولید، جلوگیری از واردات بیرویه، بالارفتن ارزش پول ملی، حذف شدن دلار از معاملات، مدیرت مصرف آب در زمینۀ کشاورزی، آلودگی هوا و ... .
برای نمونه پروژۀ نفوذ در مورد مدیرت آب در بخش کشاورزی پیشنهادِ پروژۀ «نکاشت» را داده اند. طبق این طرح چون کم آبی وجود دارد کشور به جای کاشتِ محصولات کشاورزی به وارد کردن آنها روی می آورد! و اخیراً از زبان مسئولین شنیده شده که روستاهای ما باید به سمت گردشگری بروند!
واضح است که اجرای این طرح باعث نابودی کامل کشاورزی ایران و متکی شدن به واردات محصولات کشاورزی میشود. در ضمن خطر واردات محصولات تراریخته نیز به مراتب بیشتر میشود.
هدف پروژۀ نفوذِ دشمن در سازمان های تصمیم گیر، منحرف کردن مسیر انقلاب اسلامی و وابسته کردن آن به غرب در همۀ زمینه ها میباشد.
متأسفانه غرب گرایی و روحیۀ «ما نمیتوانیم» که در بعضی از مسئولان وجود دارد باعث شده طرح هایی که این نفوذی ها میدهند به راحتی پذیرفته و اجرایی شود.
راه حل:
امام خامنه ای در دیدار با مردم تبریز در 29 بهمن 96 فرمودند:
نخبگان جامعه حواسشان جمع باشد، مدیران کشور بهشدت مراقب باشند و مردم هم با حساسیت، رفتار ما مسئولان و مدیران را تحت نظر داشته باشند تا اینگونه حرکات ارتجاعی در کشور اتفاق نیفتد.
خلاصه مطلب:
غرب زدگی دو سر دارد: یکی غرب و دیگری ما که غرب زده ایم.
برای من، غرب و
شرق نه معنای سیاسی دارد و نه معنای جغرافیایی، بلکه دو مفهوم اقتصادی است؛ غرب یعنی
ممالک سیر و شرق یعنی ممالک گرسنه.