جِهاد کبـــــیر

و جاهدهُم به جِهاداً کبیراً

جِهاد کبـــــیر

و جاهدهُم به جِهاداً کبیراً

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
+ این وبلاگ تلاش میکند بیانگر اصول و اندیشه های اسلام ناب و انقلاب اسلامی باشد.
+ لطفاً برای استفادۀ راحت تر از مطالب، از فهرست مطالب استفاده کنید.
+ در صورت تمایل میتوانید مطالب این وبلاگ را با ذکر یک صلوات، در فضای مجازی استفاده کنید.

ابزار حديث حق

تقویم شمسی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دموکراسی غربی» ثبت شده است

مردم سالاری دینی یا دموکراسی غربی؟!


خلاصه پیام

در پذیرش رأی مردم و شرکت دادن آن ها در تعیین مدیران کشور ( که چاره ای از آن نیست )، چه شیوه ای مطلوب است؟


مردم سالاری دینی یا دموکراسی غربی؟!



1. اگر مراد از دموکراسی آن باشد که هر قانونی را مردم وضع کردند، معتبر و لازم الإجرا است، چنین مفهومی قطعا با دین سازگار نیست زیرا از نظر دین، حق حاکمیت و تشریع مختص خداست: « إن الحُکمُ إلّا لِلهِ » (یوسف/67).


دموکراسی غربی به معنای بی نیازی از احکام دین و بسنده کردن به آرای جمعی است. این دقیقا سرپیچی از اطاعت پروردگارروی گرداندن از توحید و پذیرش شرک جدید دنیای معاصر است که باید با این بت پرستی جدید مبارزه شود.


2. اما اگر منظور از دموکراسی این باشد که مردم در چهارچوب احکام الهی و قوانین شرعی در سرنوشت خود مؤثر باشند، چنین تعبیری با دین مخالفت ندارد و در قانون اساسی این معنا به روشنی تأیید شده است.


میزان، رأی مردم است تا زمانی که از قوانین الهی خارج نشود.


طبق آیه شریفه « و ما کانَ لِمومنٍ و لا مومنةٍ إذا قضی اللهُ و رَسولُهُ أمراً أن یکونَ لهمُ الخِیَرَةُ من أمرِهم » ( احزاب / 36 ) مردم در نمی توانند در همه نظر بدهند و حلال و حرام خداوند و احکامی که از سوی خدا صادر شده است را با شور و گفت و گو تغییر دهند.


منبع: نشریه فرهنگی دانشجویی طرح ولایت، موسسه امام خمینی ره، ص 28


متن کامل پیام را در" ادامه مطلب" مشاهده کنید.


  • سعید حجتی

دموکراسی در غرب چگونه ایجاد شد؟

زیربنا و پایه دموکراسی غربی چیست؟


خلاصه پیام :


دموکراسی در غرب از آنجا شروع شد که مردم به ناتوانی دین تحریف شده مسیحیت آن زمان در حل مسائل اجتماعی و قانون گذاری واقف شدند.

آن ها راه را در این دیدند که حوزه کاربرد دین و حکمرانی خدا، محدود به زندگی فردی انسان و چگونگی رابطه او با خدا باشد. آن ها حاکمیت دین را در مسایل اجتماعی و سیاسی نپذیرفتند.



حال که حکومت را از خدا گرفتیم، آن را به چه کسی بسپاریم؟ متفکران غربی به دو راه حل رسیدند:


نخست آن که حکومت به دست یک نفر سپرده شود و او مطابق میل خود با مردم رفتار کند. ( دیکتاتوری )

دوم این که حکومت را به دست مردم بسپارند تا هرچه را دوست دارند تصویب کنند یا تغییر دهند.( دموکراسی )


بر اساس این نظریه، ملاک خوب و بد، میل مردم است. اگر مردم یک روز گفتند فلان عمل خوب است آن عمل خوب می شود ولی نه برای همیشه، بلکه تا وقتی مردم بخواهند. اگر روز بعد گفتند همان عمل بد است، آن کار بد می شود باز هم نه برای همیشه.

امروزه در مملکت ما نیز « دموکراسی » شعار برخی از روشنفکرنماها گردیده است. این افراد از این نکته غفلت دارند که دموکراسی غربی، زاییده تفکر جدایی دین از سیاست است و هیچ گاه نمی تواند با اسلام همسو شود.



اگر اسلام مانند مسیحیت بود، ما دموکراسی را روی چشممان می گذاشتیم و با غربی ها هم دل و هم نوا می شدیم، اما هرگز اسلام هم چون مسیحیت نیست. بی تردید، اسلام به تمام جنبه های زندگی بشر عنایت دارد و سرشار از دستورات اجتماعی و حکومتی است[1].

بنابراین کاملا توانایی اداره جامعه را دارد و نقشه راهی روشن برای این مقصود است. پس دموکراسی غربی، نسخه ی درمان جامعه اسلامی نیست.




[1] نشریه فرهنگی دانشجویی طرح ولایت، موسسه امام خمینی ره، ص 28


متن کامل تر پیام را در ادامه مطلب مشاهده فرمایید.


  • سعید حجتی

هدایت به بالای صفحه